پارسال تو همين روزها بود كه هر روز صبح قبل از همه از خواب بيدار ميشدم و لباسامو ميپوشيدم و خودمو آماده ميكردم برا 14 ساعت سرپا بودن. امسال تا امروز هوا خيلي سرد نبوده ولي پارسال سردتر بود، پيارسال كه يادتون هست خيلي سرد بود، بچه ها تعريف ميكردن كه چه سخت بود براشون! چه روزهايي بود چه كسي فكر ميكرد كمتر از چند ماه ديگه خدمتم تموم ميشه، من حتي پسرامو هم نديدم، فريد چه ذوقي كرده بود وقتي وقتي پسراشو ديده بود. چه روزهايي داشتيم با بچه ها، چه دلهرهاي داشتيم موقع تقسيم نيروها و مشخص كردن يگانهاي خدمتي. يادمه ترم آخر كه بوديم فرهود تعريف ميكرد كه چندتا از بچه هاي سال بالاتر رو تو خيابون ديده و حالا شدن افسر وظيفه! نبود ببينه كه من و وحيد هم افتاديم راهور و شديم افسر وظيفه.
من حدود 40 روز پاسگاه ميدان شهرداري خدمت كردم، معاون كلانترمون هر روز صبح محل پست بچه ها رو مشخص ميكرد، هيچكس دوست نداشت بره چهارراه باغشمال، آخه اونجا هم هواش سردتر بود و هم اخطاريه نوشتن سخت بود. منم از شانس زيادم اونجا ميافتادم، خب چيكارميشد كرد بايد ميگفتم چشم قربان! يادش بخير روپوتين ها هم خودشون نعمتي بودن برا بچه هاي راهور، چون با بستن پامرغيها ميتونستيم بندهاي پوتين رو شل ببنديم تا اذيت نكنه، عجب روزهايي بود، هر روز واسه خودش داستاني داشت، خيلي از آشنايان و فاميل رو بيرون ميديدم. ميديدم كه هر روز مردم به كاراشون ميرسن، اينور و اونور ميرن ولي من هنوز اونجا سر پستم تا تموم بشه و برم خونه و فردا باز روز ازنو و روزي از نو.
بعد 40 روز به ستاد راهور استان قسمت فرهنگ ترافيك منتقل شدم، همه ميگفتن خوش به حالتون كه پشت ميز خدمتتون رو ميكنين ولي اينطور نبود كه همش پشت ميز باشيم، جون ما هم هفتهاي چند روز پست بوديم حالا قضيه برگه گرفتن هم مشكلات خاص خودشو داشت و هر اتفاقي ميافتاد فوري آماده باش ميخورديم (آخريش قضيه انتخابات بود كه 10 روز طول كشيد). بيرون از ستاد آزادتر بودم ولي خب چي ميشد كرد.
هدفم از نوشتن اينا اين بود كه روزها و سالها ميگذرن و اوني كه ميمونه خاطرات تلخ و شيرين هست و بايد گذشته چراغ آينده ما باشه!
آخر پست اسم يه سري از دوستان دوران خدمت رو مينويسم تا برا يادگاري بمونه (اسم هركس يادم افتاد آخرش اضافه ميكنم)
وحيد عزيززاده، سالار حريري، وحيد خدايار، بهروز پيرائي، رضا اشرفي، اسماعيل افديده، مجتبي پورعلي، نورالدین.ف.ح، فريد سهدهي، بهنود، حسام الماسي، عطا نظامي، اصغر محمديان، پرويز آقانژاد، وحيد خوشزرع، حسين آذرآيين، مرتضي بابايي نژاد، فرهاد زلفي، حسن نصري، سعيد داغستاني، اكبر خانينوري، منصور ميرزايي، وحيد زينالي، توحيد زينالي، توحيد نوري، ابراهيم نورنواز، بهزاد غلامي، حسين عبدالرحمن، ناصر اشرفي، محمد جعفري، بنيامين رازجوي، داود بياني، هادي ماهوتچي، امير محمودي، بابك پايدار، وحيد اكبري، فرزاد تقي نسب، حامد توفيقيزاده، وحيد الماسيان، يعقوب قنبري، وحيد اويلقي، مهدي سلماني، بهزاد پاونددل، فرهاد تيرسياه، حسام مرادپور، يوسف رسول پور، فتاح رحيمي، حسين حقدوست، عليرضا فاضلي، علي تاري، مرتضي عشقي